صفای بی خبران

هنرمندان شرکت کننده

ارائه گروهی آثار توسط شیرین میرجمالی

صفای بی‌خبران

 

تبدیل امر عینی به موضوعی برای اندیشیدن یکی از بسیار کارکردهای هنر است، امری که جهان ملموس را به جهان معقول و در شرایطی به عالم خیال پیوند می‌زند. اما چه بسا هنرمندانی که پرده خیال را کناری زده و به ساحتی اثیری‌تر از آن راه یافته‌اند.

در افسانه‌ای کهن آمده جوانی رنجور از غم عشق راه هجران پیش‌گرفت و شیدا و غمین‌شد تا خردمندی را به حال زار وی رحمتی آمد و دانه‌ای به او داد تا بکارد و بپرورد تا به گل آبی فراموشی بنشینید. جوان دل و جان و تن شکسته چنین‌کرد و پس از فصلی بوته به گل نشست و جوان محسور از زیبایی گل آبی آن را استنشاق و کرد و تمامی آنچه مایه رنجشش  بود فراموش کرد. از جمال محبوب گرفته و غم عشق و تمنای وصال تا رنج هجران، همه را از یاد برد و گویی از هرچه مایه‌ی رنجش بود خلاصی یافت جز یک چیز و آن درد فراموشی بود و این چنین شد که جوان مجنون شد.

فرآیند خلق آثار اخیر شیرین میرجمالی که از ابزار غیر معمول و البته بسیار شناخته شده رودوزی بر حریر ظریف شکل گرفته چیزی شبیه به کاشتن همان دانه تا رسیدن به گل بی‌خبری‌ست. مفاهیم محکمی همچون رنج دانستن و آگاهی به درد جمعی، گویی با هر زنجیره بر این سطحی که از فرط شفافیت بر هیچ طعنه می‌زنند تبخیر می‌شود و به زوال عقل و بی‌خبری تبدیل می‌شود که اگرچه رنج دانستن و زوال آگاهی  را به امری ذهنی تبدیل می‌کند اما خیال رنج هنوز در هر گره و زنجیره آن بر دل بیننده نقش می بندد.

 صفای بی خبران

نمونه کارها

صفای بی خبران

صفای بی خبران

صفای بی خبران