الهام یزدانپناه : جناب رفیعی از بین همه رسانههای در دسترس دنیای هنر چرا نقاشی را بعنوان رسانه اصلی خودتان انتخاب کردهاید و اصولا نقاشی برای شما چه تعریفی دارد و کجای ذهنتان را پر کرده است؟
سعید رفیعی: جواب این سئوال می تواند خیلی پیچیده باشد، ابتدا باید بگویم که من از ساختن چیزی با دستهایم لذت می برم، این اتفاق از کودکی من شروع می شود ، یعنی زمانی که برای خودم و دوستانم اسباب بازی های چوبی مثل شمشیر یا تفنگ درست می کردم و از این کار خیلی لذت می بردم. بنظرم وقتی شما با رسانه های جدید مثل ویدیو کار می کنید دیگر آن حس را ندارید که از کار کردن با دستهایتان بوجود می آید! این شاید ابتدایی ترین دلیل باشد که اثری را با دست و لایه به لایه می سازم ،این تماس فیزیکی با چیزی که خلق می کنم برایم بسیار جالب و لذت بخش است ،اما دلیل دیگر این است که من باور دارم که هنرمند بر مبنای تجربه زیسته اش کار می کند. رسانه های جدید هنوز جایی در ذهن من ندارند و من مسئله ام را با نقاشی بهتر بیان میکنم، شاید چون آنها را نمی شناسم! شاید چون فکر میکنم هنوز نقاشی مخاطب عمومی تری دارد. فکر میکنم ما در نهایت یک کارکرد اجتماعی هم داریم ، من نمی پسندم که به عنوان هنرمند فضاهای خیلی بسته برای خودمان تعریف کنیم و نوعی مخاطب خاص تربیت کنیم، این البته به معنای کار عامه پسند نیست ، اما باید به زبانی برای ارتباط وسیعتر هم فکر کرد.
الهام یزدانپناه: اما ویدیو و عکس و مدیومهای امثالهم را آیا میتوانیم با کمبود مخاطب روبرو بدانیم و در این صورت مسئله تکثیر و موارد مشابه چگونه تعریف خواهند شد؟
سعید رفیعی: اولا من در مورد فضای هنر ایران حرف میزنم که هنوز مخاطب آشنایی چندانی با رسانه هایی مثل چیدمان یا اجرا ندارد وگرنه در ماهیت بوجود آمدن برخی از این رسانه ها مثل ویدئو آرت یا دیجیتال توجه به باز تولید اثر برای عده بیشتری از مخاطبان مد نظر بوده است . من در مورد خودم ، تجربه زیسته ی خودم و مخاطبم حرف میزنم در واقع این نیست که مخاطب ندارند، خود من هم در مقاطعی با مدیوم های جدید آثاری خلق کرده ام . شایداگر به شناخت بهتری از این رسانه ها برسم در آینده هم دراین زمینه کار کنم. من شاید بتوانم بگویم نمایشگاه بعدی ام چه خواهد بود ،اما نمیدانم چند سال بعد آیا همچنان رویکرد امروز را خواهم داشت یا خیر. اما بگذارید مسئله را این طور هم توضیح دهم که حقیقتا من در ایران نقاشی خوب زیاد دیده ام اما نیومدیای خوب خیلی کم. فکر میکنم بسیاری از این دست آثار با تقلب و تکرار روبرو هستند.
الهام یزدانپناه: پس با این تفاسیر خیلی هم از جریانات مدیومهای جدید دور نیستید؟
سعید رفیعی: نه دور نیستم بلکه خودم را آگاهانه دور نگه داشته ام ، چون می بینم اکثر آثاری که به اسم چیدمان یا کانسپتچوال آرت یا پرفورمنس اجرا می شود، اجراهای اخته شده از یک اجرای بهتر است که در جای دیگر تکرار شده! کارها اغلب فاقد آن جسارت و قدرتی هستند که باید باشند. من به عنوان مخاطب اثر طنین و تنشی را که باید دریافت نمیکنم . البته نمی توانم با صراحت بگویم همه آثار اینگونه هستند ، چون من همه اتفاقاتی که در این زمینه افتاده است را ندیده ام ولی بخشی را که دیده ام و شنیده ام به نظر می آید که ماکتهای بی قواره ای از هنری است که به نظر سهل الوصول می آید... شاید هم به این دلیل باشد که ذهن هنرمند ما برای این مدیوم ها تربیت نشده و هنوز ظرفیت های بیانی آن را پیدا نکرده است. من میتوانم بگویم که ما در نقاشی و مجسمه سازی کسانی را داریم که چیزی به فرهنگ تصویری دنیا اضافه کرده اند ولی در نیومدیا بنظرم این گونه نبوده است. مثلا یکی از بهترین ها به باور عده ای بویژه در خارج از کشور در این زمینه "شیرین نشاط" است که به نظر من در آثارش جعل و سطحی نگری موج میزند! به نحوی دارد از اگزوتیکی که در جامعه غربی مورد پسند است به نفع خودش استفاده می کند در حالیکه اصولا مسئله اش این نیست. البته نمیخواهم بحث را اخلاقی کنم چون که برای قضاوت اخلاقی متر و سنجه ای ندارم که بگویم با آن اندازه گرفته ام ولی روی هم رفته شاید صداقت را خیلی در این آثار نمی بینم. به باور من ابزار مهم نیست چون اصالت با ابزار نیست، ممکن است یک عکس برای بیان چیزی بهتر جواب بدهد تا نقاشی ، اما تصور می کنم بعضی از هنرمندان ما دچار این سوءتفاهم هستند که فکر می کنند وقتی یک مدیایی سهل الوصول بود پس کار با آن هم همینگونه خواهد بود. به نظر من هر چه مدیا سهل الوصول تر باشد، باید اندیشه پشت آن قویتر باشد. ممکن است عکاسی مدیومی راحت و در دسترس به نظر بیاید ولی عکس خوب گرفتن به این آسانی ها نیست . از این جهت صادقانه بگویم شاید گاهی می ترسم که طرف این مدیوم ها بروم چون تصور می کنم که واقعا چه چیزی را می توانم با آن به فرهنگ تصویری موجود اضافه کنم؟
الهام یزدانپناه:آقای رفیعی حالا اگر به رسانه مورد توجه شما یعنی نقاشی بپردازیم، در خود نقاشی هم اگر بخواهیم طبقه بندیهای مرسوم را در بحثمان وارد کنیم، نقاشی شما به سمت نوعی رئالیتی، به سمت واقعگرا بودن، فیگوراتیو بودن و... خیلی نزدیک میشود و این درحالی است که شما از نسلی میآیید که فرهنگ تصویری آنها انتزاعی بودن و آبستره کار کردن را بیشتر میپسندید، چرا شما به این گرایش نقاشی، به زبان ساده قلم ناتورالیستی تر نسبت به گذشته تمایل نشان میدهید؟
سعید رفیعی: اتفاقا در مورد آن نسلی که شما گفتید ما سعی کردیم از آن جریان جدا شویم. چون فضای قالب آموزشی در دهه ای که ما دانشگاه می رفتیم هنوز تحت نفوذ و تسخیر اساتیدی بود که مسئله اصلی برایشان "فرمالیسم" بود. یعنی در واقع اساتید ما همه مدرنیست بودند، و میدانید که مسئله مدرنیسم عمدتا ساختار ،ریخت شناسی، زیبایی شناسی اثر و روی هم رفته خود هنر است! اتفاقی که افتاد این بود که ما در ابتدا فهمیدیم که اصولا خوانش اساتید ما از مدرنیسم خیلی درست نیست!
الهام یزدانپناه: به چه معنا؟
سعید رفیعی: یعنی این خوانش کامل نیست و بعضا غلط است! خیلی از اساتید ما متاسفانه مدرنیسم را منطبق با ساختارشکنی و فرم گرایی می دانستند که این اشتباه بود. چون به نظرم تفکر مدرن را با جوانب گسترده و امکانتش نمی شناختند. برای همین مدرنیست در نظر ایشان یعنی کسی که آبستره کار میکرد یا فرمها را می شکست! خوب ما از این زمینه آموزشی می آمدیم و می خواستیم از زیر نفوذ این جریان بیرون بیاییم. از طرف دیگر دوره ما همزمان بود با ورود اینترنت و در دسترس بودن این ابزار بسیار ارزشمند. ببینید در دهه شصت مهمترین منبع در دسترس دانشجویان تعداد محدودی کتاب از جمله کتابهای آقای"رویین پاکباز" بود ، این کتابها فوق العاده ارزشمند بود اما درباره هنر معاصر در آنها چیزی یافت نمی شد ،باور کنید که شرایط به نحوی بود که ما تصور می کردیم آخرین گرایش مهم دنیای هنر "پاپ آرت" بوده و بعد از آن هم دیگر هیچ! فضا بسته بود، کتابی وارد نمی شد و متنی هم به آن صورت تالیف و ترجمه نمی شد ، مجلات مستقل هم در زمینه هنرهای تجسمی وجود نداشت. بعد از ورود اینترنت ما دیدیم که نقاشی فیگوراتیو معاصر جریان بسیار جدی در دنیای هنر تلقی می شود و نگاه به هنر در این دوران اصولا عوض شده و هنر دیگر درباره خودش نیست و به اصطلاح درباره یک چیز دیگر است. این مسئله را اساتید ما نه می دانستند نه به ما می گفتند و نه اصولا اعتقادی به آن داشتند. هنر برای چیز دیگر را شعارگرا می دانستند و تصور می کردند که با این رویکرد هنر از آن فرهیختگی خودش خارج خواهد شد. با این تفاسیر ما با دانش جدیدی که کسب کرده بودیم می خواستیم از جریان حاکم جدا بشویم چون قرار نبود که ما اساتیدمان را تکرار کنیم. خیلی ها هم با همین تفکر جلو رفتند تا جاییکه یک موج از نقاشی فیگوراتیو از اواسط دهه هفتاد خود را نشان داد. از طرف دیگر ما و جامعه با بحران هویتی روبرو بوده وهستیم و همین امر اهمیت حرف زدن راجع به انسان را چند برابر میکرد ، من شخصا محصول کار این عده را "هنر بحران" می نامم که البته باید در مورد آن و ویژ گی هایش در زمان مقتضی بیشتر سخن گفت . بحرانی که زاییده ی فرو ریختن بسیاری از آرمانها و ارزش ها بود .
الهام یزدانپناه: "هنر بحران" برای ایم جریان تعریف جالبی بنظر میرسد! وقتی به نقاشیهای شما نگاه میکنیم بویژه در مجموعه "مخاطره" ، زنان را بصورت پررنگ درک میکنیم، با کودکان به نحوی روبرو هستیم اما مردان؟ مردانی که اگر هم در یکی از آثار آنها را میبینیم خیلی به مرد بودن آنها ایمان نداریم (حداقل با تعریف کلاسیک مردانگی) و یا آثاری از حضور زنان بر بدن او را شاهد هستیم. آقای رفیعی در نقاشی های شما مردها کجا هستند؟
سعید رفیعی: واقعا نمی دانم! واقعیت این است که من زنان را بیشتر می بینم! شاید این بیشتر کار یک روانشناس باشد که دریابد چرا زنان در آثار من بیشتر حضور دارند ولی این بطور کلی یک رویکرد احساسی برای من است.از میان مدلهایی که برای نقاشی انتخاب می کنم با اختلاف درصد زیاد همیشه زنان هستند که توجهم را جلب می کنند. شاید چون من خودم مرد هستم و گمان میکنم مرد بودن را میشناسم و کمتر برایم جذاب است ، بنابراین درگیری ذهنی ام مسئله ی زنان است که می خواهم بدانم آنها چگونه هستند، شاید زنان برایم ناشناخته هستند! باور کنید که این یک برایند احساسی کامل در آثارم است و خیلی به آن فکر نکرده ام.
الهام یزدانپناه: اما به خود زنان هم که نگاه میکنیم، اولا که آنان اگرچه در وضعیتهای آشنایی تصویر شدهاند، حداقل از منظر فرمی، ولی ما هرگز با قاطعیت نمیتوانیم بگوییم که آنها را میشناسیم! زنها به ما نگاه نمیکنند، اگر نگاه کنند چشمانشان بسته است و یا حتی اگر واقعا هم به ما هم نگاه کنند، نگاهشان نگاهی نیست که ما آنها را بشناسیم. در چشمها نوعی درخواست کمک وجود دارد یا یک نفرتی که ما را تحقیر میکند. این زنان به ما اجازه بازشناسی ذهنی از خود را نمیدهند. زنها با اینکه رئال هستند اما یک اتفاق سورئال در وجودشان درک میشود. اصولا به این گفتهها اعتقاد دارید؟
سعید رفیعی: دو نکته اینجا مورد توجه است، ببینید من یک چیزی که از نقاشی ایرانی در آثارم گرفته ام این است که در نقاشی های اخیر من پرسپکتیو خطی و رنگی وجود ندارد،عناصر نقاشی مثل مینیاتور پلان به پلان روی هم قرار می گیرند. مثلا دیوار عقب تر است چون پشت فیگور است ولی دیوار عقب خاکستری تر یا کمرنگ تر نیست. نکته دیگر اینکه کارهایم به نوعی محال ممکن هستند! یعنی ممکن است که یک زن روی یک چهارپایه بایستد و دورش طناب بسته شده باشد ، به لحاظ قوانین فیزیک این امکان پذیر است ،اما واقعیت این است که شما هیچ وقت اینچنین صحنه ای را در واقعیت نخواهید دید! شاید این نکته است که این موقعیت غریب را بوجود آورده است.
الهام یزدانپناه:بنظرم "غریب" کلمه خیلی خوبی برای بیان احساس کار شماست.
سعید رفیعی: یک موقعیتی که ممکن است اتفاق بیافتد ولی هرگز چنین نخواهد شد. بنابراین جنبه نمایشی و روایی بسیار مهم می شود.
الهام یزدانپناه: این سئوال بعدی من بود در واقع! اول اینکه همه فیگورهای شما در فضای آزاد هستند اما انگار اینگونه نیست، ما مطمئن هستیم که فیگورها در فضای بسته یا اتاق یا چهارچوب قرار ندارند، حتی آسمان در بعضی پردهها دیده میشود اما در هر جایی که هستند به شدت محصورند. گویی گیر افتادند و اصلا حس نمیکنیم که اینها میتوانند از اینجا به جایی دیگر بروند. ثابت هستند و قرار است تا ابد اینجا بمانند. این روایت و حس در کار شما چگونه معنا میشود؟
سعید رفیعی: فکر می کنم بخش عمده ی آن به موقعیت شخصی من در چهار سال گذشته بر می گردد ،یعنی دوره ای که کاری از دست کسی بر نمی آمد! ببینید وقتی من هنرمند از لحاظ روانی در فشار هستم و نمی توانم کاری بکنم خوب آدمهایی که می کشم هم اینگونه خواهند بود. آدمهای من در یک روند چهارساله از فضایی شاعرانه بیرون آمدند و تلخ تر و بدفرجامتر شدند . من مطمئنم که در آثار بعدی این حس بهتر خواهد شد و فضا بازتر ، چون امروز حالم از دیروز بهتر است. من در زندگی هنری ام به نوعی ایده آل گرا هستم و تلاشم را برای رسیدن به بالاترین کیفیت ادامه میدهم ،ولی بعنوان یک کنشگر اجتماعی خودم را پراگماتیست میدانم . یعنی اگه الان از دیروز کمی بهتر باشد حتما می گویم اوضاع بهتر است. در عرصه سیاست دنبال مدینه فاضله یا کیش شخصیت نیستم.
الهام یزدانپناه: آقای رفیعی وقتی به خودتان بعنوان یک هنرمند نگاه میکنید گرایش شما بیشتر به سمت تکنیک و ساختار در آثار حرکت میکند یا مسئله مفهوم و تئوری درونی آنها؟
سعید رفیعی: واقعیت این است که تلاش می کنم تعادل برقرار شود چون واقعا نمی توانم بدون انرژی لازم از نظر احساسی نقاشی کنم ،اما در عین حال مسئله و دغدغه ام را هم باید بگویم. گاهی یکی پر رنگتر از دیگری شده اما نمی توانم بگویم که از ابتدا دنبال جنبه خاصی باشم. برای شروع همیشه ایده اولیه را دارم اما وقتی شما کار را شروع میکنید و با اثر درگیر می شوید ، اثر هم کشش و قدرت خودش را دارد و به نحوی شما را راهنمایی می کند که چگونه آنرا ادامه دهید. من در آثارم به مسئله مخاطبان هم توجه ویژه دارم. سعی می کنم اجرایی ارائه کنم که بهترین باشد و حرمت بیننده حفظ شود.
الهام یزدانپناه: بعنوان آخرین سئوال، ما در عین حال که با آثار ارزشمند و قابل قبولی در زمینههای مختلف از شما روبرو هستیم، شاهد فروش خوب و استقبال زیادی هم از خریداران و مجموعه داران برای بدست آوردن آثار شما هستیم، مسئله فروش و اقتصاد هنر برای شما چگونه تعریف میشود؟
سعید رفیعی: ببینید این نهمین نمایشگاه انفرادی من است و این طبیعی است که بعد از این همه زمان و کار توجه خریداران و مجموعه داران به آثارم جلب شود. البته در این مجموعه شاید لحن سیاسی و برخورد مستقیم تر با موضوع نیز باعث شده که توجهات بیشتر جلب شود و به تبع آن فروش هم بیشتر شده باشد ،اما متوجه منظور شما هستم. ببینید به نظر من فروختن یا نفروختن نمی تواند ملاک ارزش گذاری بر اثر باشد بویژه در ایران که ما فاقد نقد درست و قوی هستیم ، همچنین بسیاری از مجموعه داران بر مبنای سلیقه ی شخصی و با دانش اندک اقدام به جمع آوری اثر میکنند و خود را از کار کارشناسی و مشاوره بی نیاز میدانند. البته این بخش از اقتصاد ایران هم مانند بخشهای دیگر فاقد سلامت و شفافیت لازم است . گاهی میشود به برخی از قیمت ها و جریاناتی که آن را حمایت میکنند شک کرد ،اما در مجموع با این روحیه که اگر یک نقاش خوب می فروشد حتما جریاناتی هم پشت پرده وجود دارد خیلی موافق نیستم.
الهام یزدانپناه: از شما بابت زمانی که گذاشتید سپاسگزارم و امیدوارم در آینده فرصتی برای گفت و گوی کاملتر درباره آثارتان فراهم آید.
مصاحبه کننده : الهام یزدانپناه
هنرمند: سعید رفیعی منفرد
منبع : www.artanian.com
Interviewer : Elham Yazdanpanah
Artist : Saeed Rafie Monfared
کلمات کلیدی:
الهام یزدانپناه الهام پوریزدانپناه کرمانی هنر معاصر هنر مدرن تئوری هنر
Elham Yazdanpanah Elham Pouryazdanpanan kermani Contemporary Art Art Theory